جنبش های جدید دینی (NRMs)، موضوعی است که در چند دهه ی گذشته بسیاری از دین شناسان و جامعه شناسان را به پژوهش و نظریه پردازی واداشته است. در دوره های آغازین پژوهش های جامعه شناختی این جنبش ها را با عنوان کیش (گروه های بدعت گذار) تلقی می کردند. اما این واژه بار منفی داشت و لذا بعد ها اصطلاح جنبش های جدید دینی، عموما از سوی محافل آکادمیک و متخصصان جامعه شناسی دین به کار گرفته شد.
می توان گفت اولین مطالعه ی علمی روی ادیان جدید توسط جیمز مونی(۱۸۹۶) درباره ی دین رقص ارواح انجام شد. رفته رفته اهمیت این مطالعات بیشتر درک شد و پس از او دیگران به تدریج وارد میدان شدند که از همه بیشتر الین بارکر انگلیسی تلاش های ثمر بخش داشت. در آمریکا نیز افرادی نظیر برایان ویلسون، گوردون ملتون، رادنی استارک دست به کار شدند. در دهه ی آخر قرن بیستم چندین دانشنامه دربارهی جنبش های جدید دینی نوشته شد که معروف ترین شان با نام دایرة المعارف جنبش های جدید دینی با سر ویراستاری پیتر کلارک بود. شرایط سیاسی و اجتماعی ژاپن در قرن بیستم به عنوان کشور هدف که در آن آمیختگی ادیان به اوج خود رسید ، باعث شد این کشور کانون این جنبش ها باشد و نقش اساسی در شکل گیری و گسترش آن ها درکشورهای غربی و مخصوصا امریکا داشته باشد. چرا که این جنبش ها در نیمه ی دوم قرن بیست و اواخر این قرن رخ داده است در حالی که سابقه ی شکل گیری این جنبش ها در ژاپن به قرن نوزدهم بر می گردد و در نیمه ی اول قرن بیستم بر اثر عوامل سیاسی و اجتماعی درژاپن ظاهر شدند. زمینه های شکل گیری این جنبش ها در غرب عبارتنداز:۱- جنبش رنسانس که با ظهور گرایش پروتستان در مسحیت ، نگرش جدیدی را به دین پدید آورد. ۲- آشنایی جوامع غربی با ادیان دیگر مخصوصا ادیان شرق به دنبال انقلاب صنعتی و استعمار. ۳- وقوع دو جنگ جهانی که آرمانهای اومانیستی و سکولار را به چالش کشید و انسان مدرن را که تا آن زمان تصور می کرد با تیکه بر علم و دانش و بدون دین و خدا می تواند سعادت خویش را فراهم کند به کلی ناامید کرد و به خاطر رنج و درد ناشی از کشتارهای بی رحمانه در جستجوی روزنهی امید و راه نجات بود.
نقد وبررسی
نقد بررسی یافت نشد...